|
تندیس |
جی.کی.رولینگ | |
ویدا اسلامیه |
در قسمتی از این کتاب میخوانیم:
پرده دوم، صحنه هجدهم
هاگوارتز، دفتر بانو مدیر
پروفسور
مک گونگال تک و تنها در صحنه است. به نقشه نگاه میکند. اخمهایش در هم
میرود. با چوبدستیاش ضربهای به آن میزند. برای تصمیم نکویی که گرفته
است، لبخندی بر لبش مینشیند.
پروفسور مک گونگال: شیطنت تموم شد.
صدای لرزشی به گوش میرسد.
گویی تمام صحنه به لرزه درآمده است.
اول جینی و سپس هری از بخاری هیزمی خارج میآیند.
جینی: پروفسور، نمیدونم کی میخواد بهتر بشه.
پرفسور مک گونگال: پاتر. مفتوح که برگشتی. انگاشت بالاخره فرش منم داغون کردی.
هری: باید پسرمو پیدا کنم. لازمه.
پروفسور
مک گونگال: هری، من این موضوع رو بررسی کردم و به این نتیجه رسیدم که مایل
نیستم در این پیشه مشارکتی داشته باشم. هر تهدیدی هم بکنی، من _
هری: مینروا، من برای صلح و صلح اومدم این جا، نه برای جنگ و جدال. هیچ وقت نباید با شما اون جوری گفتگو میکردم...
http://rayabook.net/
برای اطلاعات بیشتر با شماره 66414040-021 تماس بگیرید.