معیار اندیشه | |
جک کنفید | |
داود نعمت اللهی |
می گویند وقتی شاگرد حاضر است معلم هم پیدایش می شود ، اگر این کتاب را
برای مطالعه انتخاب کرده اید معلوم است که آماده اید تا قدم بعدی را در راه
تکامل شخصی خود بردارید.شما آماده اید تا عالمانه بیشتر از آنچه واقعا در
زندگی خود می خواهید خلق کرده و دریافت کنید.با کار کردن عمدی و آگاهانه با
قانون جذب می توانید دقیقا آنچه را می خواهید با تلاش کمتر و لذت بیشتر به
وجود آورید .
شما در سرفصل های این کتاب با مطالب زیر آشنا می شوید :
- قانون جذب
- نحوه تمرکز روی مفاهیم مثبت
- مشخص کردن رویا ها در زندگی
- تجسم و تخیل
- زندگی کردن با قانون جذب
و.....
برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net
آینده درخشان | |
حسن احدی-نیکچهر محسنی |
هنگامی که سخن از بلوغ به میان میآید، توجه ما بیشتر به غرایز جنسی ، تغییرات فیزیولوژیکی و ... معطوف میشود. از میان این تغییرات میتوان از ازدیاد سرعت رشد ، پیدایش صفات ثانوی و دگرگونی در شکل ظاهری بدن نام برد. این تغییرات و کثرت تنوع رفتارهای نوجوان این سوال را برمیانگیزد که " نوجوانی چیست؟ "در این کتاب سعی شده به شناخت مسائل نوجوانان و بررسی مفاهیم بنیادی نوجوانی پرداخته شود و مباحثی چون بلوغ به مفهوم بحران ، فیزیولوژی دوران بلوغ ، بلوغ جنسی ، جامعه و نوجوان ، طغیانهای جوانان ، علل و عوامل بزهکاری نوجوانان و جوانان ، هوش بهر و بزهکاری ، انحراف جنسی ، فقر ، مهاجرت ، خانواده و کمبودهای عاطفی مطرح میشود.
برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net
حمیدا | |
دبی فورد | |
فرناز فرود |
در این کتاب بی نظیر، دبی فورد به شیوه ای منظم، گام های رسیدن به یکپارچگی و دگرگونی را مشخص می کند. اگر می خواهید زندگی تان دگرگون شود، این کتاب را بخوانید و تمرین های آن را انجام دهید و بدانید غیر ممکن است که این کتاب را درک کنید و دگرگونی ژرفی در زندگی احساس ننمایید! دبی فورد شما را از الگوهای تنبیه خود که اغلب اسیرمان کرده اند، عبور می دهد. نظرات او به گونه ای خارق العاده، جذاب و قانع کننده هستند.
برای اطلاعات بیشتر کلیک کنید. www.rayabook.net
جنگل | |
جرالد کوری | |
عبدالله شفیع آبادی-بیتا حسینی |
برای اطلاعات بیشتر برروی لینک کلیک کنید. www.rayabook.net
هدایت | |
ناهید ا. پژواک |
توی دلم گفتم دختر هم مال مردم است ببین گذاشته رفته، اما پسر بود حالا بر دل پدر نشسته بود، ببین ما چه جوری با مادرمان سر می کنیم من، ناصرخان، محسن، همیشه دلم می خواست بچه ام دختر بشه اما از بی وفائی دختر خمیر گیر دلم گرفت، بگذار مال ما هم پسر بشه، باز به خودم میره با وفا می شه، بدرد بخور میشه، دختر را چه بکنیم؟ می گذاره میره، اما همیشه دلم می خواد دختر بشه اسمش را هم می خواهم ستاره بگذارم ستاره که حسابی سین را بکشم و خوشگلش بکنم.
یاد حرفهای مادرم افتادم و آن نوه خواهرش، کوکب، یک وجبی، دهنش بوی شیر می دهد مادر می خواهد ببندد به ریش من بیچاره،
- رحیم تمام کردی؟
- داره تمام می شه اوستا
- من بروم؟
خنده ام گرفت.
- چرا می خندی؟ حتماً می گوئی بودنم هم دردی را دوا نمی کند، نشستم دارم چپق می کشم.
- نه اوستا همچو حرفی نمی زنم، شما راحت باشید، من بکار خودم هستم، بسلامت.
- رحیم فردا غروب نمی آیم، تو و مادرت هم زود بیائید، توی حیاط چائی خوردن مزه دارد.
- چشم اوستا خدمت می رسیم.
توی دلم گفتم دختر هم مال مردم است ببین گذاشته رفته، اما پسر بود حالا بر دل پدر نشسته بود، ببین ما چه جوری با مادرمان سر می کنیم من، ناصرخان، محسن، همیشه دلم می خواست بچه ام دختر بشه اما از بی وفائی دختر خمیر گیر دلم گرفت، بگذار مال ما هم پسر بشه، باز به خودم میره با وفا می شه، بدرد بخور میشه، دختر را چه بکنیم؟ می گذاره میره، اما همیشه دلم می خواد دختر بشه اسمش را هم می خواهم ستاره بگذارم ستاره که حسابی سین را بکشم و خوشگلش بکنم.
یاد حرفهای مادرم افتادم و آن نوه خواهرش، کوکب، یک وجبی، دهنش بوی شیر می دهد مادر می خواهد ببندد به ریش من بیچاره،
- رحیم تمام کردی؟
- داره تمام می شه اوستا
- من بروم؟
خنده ام گرفت.
- چرا می خندی؟ حتماً می گوئی بودنم هم دردی را دوا نمی کند، نشستم دارم چپق می کشم.
- نه اوستا همچو حرفی نمی زنم، شما راحت باشید، من بکار خودم هستم، بسلامت.
- رحیم فردا غروب نمی آیم، تو و مادرت هم زود بیائید، توی حیاط چائی خوردن مزه دارد.
- چشم اوستا خدمت می رسیم.
برای اطلاعات بیشتر برروی لینک کلیک کنید. www.rayabook.net
شادان | |
شهره وکیلی |
قبول کنیم که ما برای رضایت دیگران خلق نشدهایم و قرار نیست زندگی خود را بر مبنای خواست دیگران جلو ببریم. برای شخصیتهای داستان ما هم در شرایطی لازم است کمی تامل کنند و سررشتههای از دست رهیده زندگی را دوباره به دست گیرند. تمام ما شاید یک روز به این ترمز و توقف نیاز داشته باشیم اما بعضی از ما میتوانند زمانش را درست انتخاب کنند و با جسارتی که لازمه کار است به موقع از مهلکه خلاص شوند.
شهره وکیلی نویسنده (رماننویس) ایرانی است. او همچنین دبیر و مدیر
مدرسه نیز بودهاست. رمانهای او فروش بالا و چاپهای متعدد داشتهاند.
سیمین دانشور از کتاب «شب عروسی من» وی تمجید کرده است. نقد بسیار مثبت
سیمین دانشور از کتاب شب عروسی من اولین نقد سیمین دانشور بود از یک رمان
نویس زن ایرانی که شهرت شهره وکیلی را به اروپا آمریکا کانادا تا استرالیا
کشاند.
برای اطلاعات بیشتر برروی لینک کلیک کنید. www.rayabook.net
شادان | |
لادن نابغ بختیاری |
بدون تردید همه ما تجاربی داشتهایم و به مسائل زیادی فکر کردهایم، اما آن کسى موفق است که درست و به موقع به این رازِ زندگى پى ببرد که: زندگى گذشتن از مانع یا فتح قلهاى کوچک یا بزرگ نیست. زندگى شاید همین موانع و سختىهایى است که هر روز با آنها سر و کار داریم و آرزو مىکنیم که این یکى نیز به طریقى بگذرد تا به آن مرحله زیبا و دلپذیر برسیم. زندگى همه مسیرى است که طى مىکنیم و نه این که چشم به انتهاى راه بدوزیم که روزى بر ما نمایان خواهد شد. برنده و موفق آن کسى است که به موقع به این راز دست یابد و بتواند آن را به کار بندد. آن وقت هر لحظه از سختىها هم معنایى تازه مىیابد و منجر به حسى خوشایند مىگردد. قصه «دیدار در پاییز» نیز شامل تجربههاى مکررِ قهرمان داستان است که هر بار با این تصور که به اندازه لازم کسب تجربه کرده، وارد مرحلهاى تازه مىشود و رابطهاى دیگر را مىآزماید: یا از سرِ اجبار و یا به دلخواه! تا شاید به آن نیکبختى دست یابد.
برای اطلاعات بیشتر برروی لینک کلیک کنید. www.rayabook.net
شادان | |
شهلا ظهوریان |
اگرچه پیدا کردن یک شریک خوب برای زندگی اقبال میخواهد و نیکبختی، اما آنچه از دست ما برمیآید شریک خوب شدن است. آن بخش از ماجرا که دست ما نیست با یک اتفاق ساده شروع میشود ولی قسمت دیگرش در دستان ماست و آن همراه خوب شدن است. تکاپو برای ادای سهمی که در زندگی باید برایش تلاش کرد. قصه پیش رو نیز مجموعهای است از اتفاقات دیروز که امروز نتیجه داده است: چه خوب و چه بد! آنچه روزی آرزو بوده امروز به خاطره مبدل شده و یک نفر روایتگر آن شده است. روایت داشتنها و خواستنها و نداشتنهای پر از حسرت!
برای اطلاعات بیشتر برروی لینک کلیک کنید. www.rayabook.net
نگاه | |
نیکوس کازانتزاکیس | |
محمود مصاحب |
در این داستان، جوانی شهری با مردی یونانی به نام آلکسیس زوربا آشنا میشود
و تصمیم میگیرد به کمک او، به استخراج یک معدن زغال سنگ برود. آن دو تمام
تصمیم خود را برای انجام این کار میگیرند، اما چون تجربه و پول کافی
ندارند به موفقیت نمیرسند.
با این حال، کتاب «زوربای یونانی»
روایت استخراج معدن نیست؛ نویسنده به خوبی به روابط این دو شخص میپردازد و
خاطراتی را به تصویر میکشد که تنها نتیجه زحمتهای شخصیتهای داستانی
است.
نویسنده در این میان، وقایع مختلف دیگری را نیز روایت میکند که بر حسب اتفاق، در میانه فعالیتهای شخصیتهای داستانی، رخ دادهاند.
در
بخشی از این کتاب آمده: «زوربا هر روز، بیآنکه چیزی بگوید، از صبح سفیده
به کوه میرفت. کار نصب سیم نقاله به پایان خود نزدیک میشد. تیرها را در
جای خود نصب کرده، سیم را کشیده و قرقرهها را بسته بودند. زوربا شبهنگام
خسته و کوفته از کار برمیگشت، آتش روشن میکرد، غذا میپخت، و با هم شام
میخوردیم. هر دو از بیدار کردن شیاطین هولناک درونی خود چون عشق و مرگ و
ترس، پرهیز میکردیم. دیگر هیچگاه نه از بیوهزن سخنی به میان میآوردیم،
نه از بانو هورتانس و نه از خدا. هر دو از دور، و در سکوت، به دریا
مینگریستیم.»
برای اطلاعات بیشتر برروی لینک کلیک کنید. www.rayabook.net